بخشی از متن پاورپوینت سيدعلي بن محمدعلي حسيني :
پاورپوینت سيدعلي بن محمدعلي حسيني میبدی
سید علی بن محمد علی میبدی (نسب نامه وی چنین است: سید علی بن محمد علی بن میر مرتضی بن میر سعید بن میر ابوالهادی بن میر محمد کریم بن میر علی شرفا (شرف الدین) بن میرعبدالکریم بن میر عبدالله بن میر سلطان محمود بن میر عبدالکریم (الثانی) بن میر عبدالله بن میر عبدالکریم (الاول) بن میر محمد بن میر سید مرتضی بن میر سید علی بن میر سید کمال الدین بن میر سید قوام الدین (المشهور بمیر بزرگ راس سلسله السلاطین المرعشیین فی طبرستان) بن میر سید عبدالله بن ابی عبدالله محمد بن ابی هاشم بن ابی الحسن علی بن ابی محمد الحسن النسابه المحدث بن علی المرعشی بن عبدالله بن محمد الاکبر بن حسن بن حسین الاصغر بن الامام السجاد علی بن الامام الشهید الحسین بن الامام علی بن ابی طالب علیهالسّلام.) (علامه میبدی) فقیه, اصولی, شاعر, لغت دان و از مفاخر علمای قرن سیزده و چهاردهم هجری است. خاندان عالم پرور میبدی طی چند سده عالمان بزرگی را به جامعه اسلامی تقدیم نمودهاند.
فهرست مندرجات
1 - تولد و تحصیلات2 - اساتید میبدی
2.1 - شیخ عبدالحسین بن علی تهرانی
2.2 - فاضل اردکانی
3 - جدیت در تحصیل
4 - هجرت به کرمانشاه
4.1 - مبارزه با شراب خواری
4.2 - اجرای حدود الهی بر شاهزادگان
4.3 - مبارزه با سوداگران فریب کار
4.4 - مبارزه با غلات
5 - سفر به مشهد
6 - سفر به حج
7 - آثار
7.1 - اعتقادی
7.2 - اهل بیت
7.3 - شعر
7.4 - فقه
7.5 - لغت
7.6 - نحو
7.7 - متفرقات
8 - خصوصیات اخلاقی
8.1 - بی رغبتی به دنیا
8.2 - تبلیغ و ترویج دین
9 - وفات
10 - فرزندان
11 - پانویس
12 - منبع
تولد و تحصیلات
با توجه به این که در یکی از نوشته هایش در سال 1300 ق میگوید:
(در این سال به حد چهل سالگی رسیدهام.)
[1] کشکول, میبدی, ص3.
معلوم میشود که در حدود سال 1260 ق به دنیا آمده است.
در آغاز تحصیل پدرش موافق نبود, ولی سرانجام او را راضی کرد. او میگوید:
(مرحوم والد طاب ثراه و جعل الجنه مثواه در اوائل بلوغ به توسط بعضی از اقوام, تکلیف به گرفتن زن و داخل شدن در کار تجارت فرمودند. در جواب به عرض رسانیدم که حقیر طفلم از آن راه که سعدی گفته است:
عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند• • • مرد اگر هست به جز عالم ربانی نیست
و اختیار این کار با مردان است, اگر مرد شدم به علوم ربانیه که در دست علما است زن گرفتن و کار دنیا کردن آسان است وگرنه بهتر از برای نامرد مرگ است... مردی کوزه ساز از من مساله ای پرسید, جواب آن را ندانستم, با خود گفتم: ذریه پیغمبر و نسل فاطمه اطهر که مساله نداند به چه کار آید, به خصوص که کوزه گری آن مساله را بداند. در این مدت هر وقت یاد آن مرد میکنم, به خصوص در قنوت نماز وتر , او را دعا میکنم.)
[2] اصلاح البلاد میبدی, خطی, ص2.
او برای تحصیل به کربلا رفت. در جایی از کشکول اشاره به نامهای میکند که در ایام تحصیل کنار مرقد امام حسین علیهالسّلام برای پدر نوشته است. وی در این نامه این اشعار را برای پدر فرستاد:ناز چشم دوستان پنهان نکردی بی قرار• • • نشنوی آواز موسیقار و فریاد هزار
تا نسوزی پای تا سر در محافل همچو شمع• • • روشنی بخش مجالس کی شویای باوقار
پای همت زن به دامن فقر و صابر شو در او• • • تا نیفتی همچو قارون عاقبت در قعر نار
هر چه آید بر سرت شو غوطه ور در بحر صبر• • • کام از او کن تلخ تا شیرین شود روز شمار
گوشه خلوت گزین پنهان شو از ابصار خلق• • • دیده از لذات دنیا پوش و بر کن دل زار
هیچ میدانی شب قدر از چه شد خیر الشهور• • • چون نهان شد در لیالی یافت قدر بیشمار
[3] کشکول, میبدی, ص17.
اساتید میبدی
شیخ عبدالحسین بن علی تهرانی
از علمای بزرگ کربلا و کتابخانه بزرگی در آنجا داشت. در سال 1285 ق ناصر الدین شاه فرمان تعویض ضریح و تبدیل آن به طلا با نظارت شیخ العراقین را صادر نمود. از این رو شیخ به سامرا رفت.
[4] مزارات اهل البیت و تاریخها, ص140.
[5] جنات ثمانیه, ص768.
علامه میبدی به همراه استاد شش ماه (تابستان و پاییز) در سامرا ماند. مجالس درس در آن جا از صبح تا شب دائر بود. یکی از دروسی که علامه میبدی در آن شرکت میکرد, شرایع السلام محقق حلی بود و ایشان تقریرات استاد را به رشته تحریر کشید.سفر شیخ العراقین و میبدی به سامرا قبل از ورود میرزای شیرازی به آنجا بود. (میرزا در سال 1291 ق در سامرا اقامت گزید.)
فاضل اردکانی
محمد حسین بن محمد اسماعیل اردکانی حائری ( فاضل اردکانی ) از علما و مراجع تقلید شیعه بود و در سال 1302ق از دار دنیا رفت. علامه میبدی از محضر وی استفادهها برد و از ایشان اجازه اجتهاد دریافت کرد.
جدیت در تحصیل
وی در دوران تحصیل با جدیت تمام به تحصیل و تدریس مشغول بود. او برای یادگیری زبان عربی با دیگران عربی صحبت میکرد و کتاب فارسی نمیخواند. خود در این باره مینویسد:
(اوقاتی در عتبات بودیم, روزی در سامرا در محضر استاد طاب ثراه بودم و از همه نوع افراد در مجلس بودند. شیخ رو کردند به قاضی که قدری از قرآن بخوان و قاضی که در قرائت استاد بود, شروع کرد به لحن عرب و صوت خوش قرآن خواندن. حقیر چون لهجه عربی را از اعراب کربلا تحصیل کرده بودم و در قرائت به قدر کفایت بهره داشتم, در چندین جای از آیات , به قاضی اعتراض کردم. مجلس بر قاضی دشوار شد و بعد از فراغ گفت: تو بخوان. بلافاصله شروع کردم به خواندن به نحوی که شیخ استاد در تعجب شد و فرمود: تو جوان و نشو تو در یزد و هنوز چندان با عرب معاشرت نداشتهای چگونه قرائت را به لهجه عرب میخوانی؟
عرض کردم که در کربلا جمعی از اولاد اعراب نزد من درس میخواندند و با آنها تعهد نمودم که به قدر مقدور با من به عربی سخن گویند و وقتی در خدمت جدم حسین علیهالسّلام تضرع نمودم و همین مطلب را خواهش نمودم و چندان گذشت که ماهر شدم و با عربها هم سخن میشدم که چندان عجمیت در من معلوم نبود, بسیار تحسین فرمودند و تمام اهل مجلس گفتند که این حالت شایسته تحصیل است و مکرر با رفقای عرب و عجم خود در کربلا میگفتم که عمدا در مجالس, مطالب مشکله را عنوان کنید و از من بپرسید که ندانم و ناچار در فکر مطالعه و فهمیدن آنها بشوم. گاهی قصاید عربی میساختم و نزد شعرای عرب میخواندم که ایرادهای عربی بگیرند و مواقع الفاظ عرب را بفهمم و به کلی رجوع به کتب فارسیه نمیکردم مگر کتب ادعیه و مواعظ. و میدیدم که نکاتی که از تمام کلام فهمیده میشود هرگز در ترجمه فارسی نمیآید و حتی کتاب حق الیقین مجلسی که در میان کتب فارسی داشتم آن را به دوستی بخشیدم.)
[6] اصلاح البلاد, خطی, ص2.
این کوشش باعث شد این روحانی جوان میبدی به ادبیات و دقایق لغات عرب تسلط کافی پیدا کند و کتابهای دقیق و بی نظیری در این زمینه پدید آورد.
هجرت به کرمانشاه
چندی بعد وی به علت بیماری به کرمانشاه رفت, اما قضای الهی او را در آن سرزمین ماندگار کرد. بعد از اقامت در کرمانشاه به وظایف دینی قیام نمود و اقدامات مؤثری انجام داد. ابتدا به آگاه سازی مردم از مسائل شرعی پرداخت و در موارد لازم به اقدامات عملی روی آورد. به چند نمونه از اقدامات وی اشاره میکنیم.
مبارزه با شراب خواری
علامه میبدی بعد از استقرار در کرمانشاه متوجه شد بعضی از مردم به خاطر ندانستن مساله مرتکب شراب خواری میشوند و عدهای گمان میکنند شرابخواری گناه کوچک است و خدا ارحم الراحمین است. از این جهت در شب بیست و یکم ماه رمضان که اغلب مردم به عزاداری مشغول بودند, به سخنرانی در مذمت شراب پرداخت. این سخنرانی مؤثر واقع شده و عدهای توبه کردند.
[7] اصلاح البلاد, خطی, ص3.
او از راههای دیگر هم برای مبارزه با شراب خواری استفاده کرد. فرزند یکی از بزرگان قبایل در شراب خواری بسیار حریص بود و کسی به او تذکری نمیداد, اما علامه میبدی نامه نصیحت گونهای به وی نوشت و در آن مواردی از مذمتهای شراب را ذکر کرد. در فرازی از این نامه آمده است:
(گمان من این است که احدی تا به حال اتمام حجت بر شما نکرده... و حقیر به حمدالله مستغنی از مال و قوت و عزت شما هستم و دیدم پدران شما در مجالس تشیع پاس دین بلکه مرد آن روزگار بودهاند و حیف است که مثل شما اولاد خلف از اوصاف پسندیده آنها باز مانید.)
وقتی نامه به دست این شخص رسید, از این کار پشیمان شد و از گذشته خود توبه کرد.
[8] اصلاح البلاد, خطی, ص4.
اجرای حدود الهی بر شاهزادگان
اقدامات وی در مبارزه با شراب خواری بسیار مفید بود, اما این پدیده زشت گسترده تر از آن بود که با موعظه و سخنرانی بتوان با آن مبارزه کرد. از این رو میبدی با توجه به نفوذی که در جامعه داشت, به عنوان حاکم شرع به اجرای حدود پرداخت و با این معضل مبارزه کرد, البته موفقیتهای خوبی هم به دست آورد. وی در این باره مینویسد:
(و یکی دیگر سهولت امر شراب خوردن بود که در گذر گاه و هر کوچه و بازار آواز مستان بلند بود و شبها راه مسجد و بازار و ضیافت و زیارت برادران دینی بر مردم بسته شده بود و حکمران مملکت به سبب ابتلای بستگان خود راه سکوت را پیموده بود و گوش به شکوه و تظلم کسی نمیداد تا به حدی آشکار شد که خود حقیر به چشم خود دیدم و بنای جاری کردن حد شراب گذاشتم و جماعت بسیاری را هشتاد تازیانه زدم, حتی از اجرای بزرگان و شاهزادگان و داروغه و کدخدا و حکمران بلد متعرض نشد و بسیار کار شهر نظم گرفت, بلکه یکی خودش آمد و خواهش حد کرد تا این که وقتی یکی از ملازمین شاهزادگان را مست دیدم و فرار کرد او را از نواب شاهزاده خواستم تا سه روز نوکرها تجسس کردند و پیدا نشد. گفتم اگر او چشم از خویشان و خانه و بلد خود و نوکری میپوشد و از این ولایت میرود که من آسودهام و تقصیری در اقامه حد نکردهام و اگر پیدا شد هر وقت که باشد حد شرعی بر او جاری خواهم کرد. فورا پیدا شد و در درب مسجد او را حد زدم و او را از نوکری بیرون کردم و گفتم چنین نوکری سزاوار محضر شاهزاده نیست. بعد آمد و توبه کرد... تا او را به جای خود نصب کردند. باری چنان ترس و رعب در دلها جا کرد که بسیاری آمدند و توبه کردند.)
[9] اصلاح البلاد, خطی, ص24.
مبارزه با سوداگران فریب کار
از دیگر اقدامات ایشان مبارزه با افرادی بود که تحت عناوین مختلف به شیادی میپرداختند. آنها از ساده دلی و پاکی مردم استفاده کرده و به نام کیمیاگری, فال گیری, دیدار با امام زمان و... از مردم پولهای کلان میگرفتند. علامه میبدی با ارشاد مردم به مبارزه پرداخت و از مال باختگان برای باز پس گیری حقوق شان حمایت کرد. یکی از این مال باختگان که سیصد تومان به شیادان داده بود به میبدی مراجعه کرد و خواستار کمک شد. از قضا مرد شیادی که از این مرد پول گرفته بود به عتبات رفته بود و علامه میبدی با نامه نگاری به افراد از آنها خواسته بود تا با هر حیلهای شده او را روانه کرمانشاه کنند. وقتی او به کرمانشاه برگشت پول را از وی باز پس گرفتند.
همین شخص روزی به مردم مژده دیدار با امام زمان داد و عدهای را مجبور کرد در روزی سرد با آب سرد غسل کنند و بعد از آن لباس احرام بسته در بیابان دو رکعت نماز گذارند تا در سجده امام زمان را ببینند. وقتی کسی امام زمان را ندید, آن شیاد مردی را کتک زد و مدعی شد نیتش فاسد بوده و به این خاطر دیدار حاصل نشد. و بعد از آن خود ادعای امامت کرد و کار به جایی رسد که مردم گمان کردند او در هر حال آنها را میبیند. میبدی با روشن ساختن فریب هایش او را در میان مردم رسوا کرد.
[10] اصلاح البلاد, خطی, ص25-24.
مبارزه با غلات
در آن زمان کرمانشاه و اطراف آن از افرادی که به خدا بودن علی علیهالسّلام اعتقاد داشتند, پر شده بود, به گونهای که علامه میبدی میگوید حدود دو سوم مردم شهر یا خود نصیری بودند و یا با آنان همراهی میکردند. از این رو به آگاه سازی مردم همت گماشت و در سخنرانی و مجالس از انحرافات آنها پرده برداشت و عاقبت کتابی در رد آنها نوشت. اندک زمانی نگذشت که بسیاری از اهل شهر از این فرقهای باطل دست برداشتند.
[11] اصلاح البلاد, خطی, ص27.
سفر به مشهد
بعد از شش سال توقف در کرمانشاه, عزم زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسّلام کرد و برای اینکه زیارتش با بصیرت بیشتر باشد, شروع به تالیف کتابی در آداب زیارت امام رضا علیهالسّلام کرد. از این سفر خاطراتی خواندنی به یادگار مانده که یکی از آنها چنین است:
(و چون در مشهد مقدس شرفیابی آستانه مبارکه حاصل شد کوری که از کرمانشاهان به همراهی آمده بود, آمد و گفت: آمدهام به پناه این آستانه, چه بگویم؟ گفتم به زبان کردی خود بگو چشم خود را میخواهم, زیادتر مگو و خود را در آن آستانه بینداز, شفا خواهی یافت, ان شا الله. رفت و چنین کرد و در سه شبانه روز با ریسمان خود را به پنجره بیرون بست و غذایی چندان نخورد. در وقت اذان صبح شب سیم آن پناه دردمندان در میانه خواب و بیداری او را به خواست خداوند جل شانه شفا مرحمت فرمود و مردم به رسم خود لباس او را بردند و کسی در فکر تشریفات این معجزات نشد. و بزرگ آستانه که از دیوانیان بود, اعتنا نمیکرد. حقیر چاوش را گفتم که در میان شهر بانگ کند هر کس میخواهد معجزه تازه را بداند, بعد از نماز ظهر در ایوان بزرگ حاضر شود تا آگاه شود و این شعر را هم ساختم و به دست زوار دادم:
شکر لله از طواف مرقد شاه رضا• • • کوری از کرمانشاهان گرفت از شه شفا
و چند نسخه کردم و به دست رؤسای هر دسته از زوار دادم و گفتم حفظ کنند و باید جمیع زوار سینه زنان در درب منزل حاضر شوند و این شعر در زبان آنها روان باشد و جمیعا یک دفعه در ایوان گرم سینه زدن و این شعر خواندن باشند. چنین کردند و از طرف خیابان بالای سر داخل صحن مقدس شده, ایوان مبارک را مجلس کردند... حقیر عبایی به دوش کرده, آمدم و بر منبر ایوان بر آمدم و مردم را ساکت کردم