بخشی از متن پاورپوینت شهر مقدّس کربلا :
کربلا
سرزمین کربلا در کرانه غربی رود فرات و در کناره ی دشت, در وسط منطقه رسوبی معروف به سرزمین سواد واقع است.
فهرست مندرجات
1 - جغرافیای کربلا2 - ریشه لغوی کربلا
2.1 - دیدگاه حموی
2.2 - دیدگاه شهرستانی
2.3 - دیدگاه مدرس بستان آبادی
3 - اسامی کربلا
4 - نام کربلا در فقه
4.1 - حیر
4.2 - نامهای دیگر کربلا
5 - کربلا پس از ظهور اسلام
6 - پانویس
7 - منبع
جغرافیای کربلا
در شمال غربی این سرزمین شهر انبار, در شرق آن شهر باستانی بابل, در غرب آن صحرای غربی و در جنوب غربی آن شهر حیره, پایتخت منذریها قرار دارد. کربلا در مرزهای صحرا واقع است و بدویان حجاز و شام برای تامین آذوقه به آنجا روی میآورند و تا گذشتهای نه چندان دور وضع بر همین منوال بوده است.
[1] آل طعمه, سلمان هادی, تاریخ مرقد الحسین علیهالسّلام , بیروت.
ریشه لغوی کربلا
لغت شناسان, مورخان و جغرافی دانان در ریشه لغوی واژه کربلا و نیز در اشتقاق و معنای آن اختلاف نظر دارند برخی بر این باورند که این کلمه ریشهای عربی دارد
[2] الحموی, یاقوت, معجم البلدان, ج4, ص445.
و عدهای نیز گفتهاند که این واژه از ریشهای غیر عربی برگرفته شده است.[3] الشهرستانی, هبه الدین الحسینی, نهضه الحسین علیهالسّلام, بیروت, ص117.
[4] مدرس بستان آبادی, محمد باقر, شهر حسین علیهالسّلام , ص10.
دیدگاه حموی
یاقوت حموی واژه "کربلا" را "به معنای سستی در گامها "و برگرفته از "جا یمشی مکربلا (با گامهای سست آمد) "دانسته و در این باره بیان داشته است که ممکن است به دلیل سست بودن زمین در کربلا, این سرزمین بدین نام خوانده شده باشد. همچنین گفته شده است: "کربلت الحنطه (گندم را غربال کردم) " بنابراین ممکن است به جهت پاک بودن کربلا از سنگریزه و درختان انبوه این سرزمین بدین نام خوانده شده باشد. یاقوت همچنین میافزاید: "کربل" نام گیاه "ترشک" است بنابراین ممکن است به خاطر وفور رویش این گیاه این سرزمین, کربلا, خوانده شده است.
[5] الحموی, یاقوت, معجم البلدان, ج4, ص445.
دیدگاه شهرستانی
اما باید گفت علی رغم نظر و اصرار یاقوت حموی بر عربی بودن واژه کربلا, بسیاری بر این اعتقادند که این واژه از کلمهای غیر عربی اتخاذ شده است. از جمله "علامه هبه الله شهرستانی" در کتاب "نهضه الحسین علیهالسّلام " بر این اعتقاد است که کربلا برگرفته شده از کلمه "کور بابل" به معنای "مجموعهای از روستاهای بابلی" است.
[6] الشهرستانی, هبه الدین الحسینی, نهضه الحسین علیهالسّلام, بیروت, ص117.
دیدگاه مدرس بستان آبادی
"شیخ محمد باقر مدرس" در کتاب "شهر حسین علیهالسّلام " درباره ریشه لغوی واژه کربلا مینویسد: (کربلا ترکیبی است از دو واژه آرامی؛ یعنی "کرب" به معنای "معبد" یا "حرم" و "ایلا" به معنای "خدایان".) بنابراین نقل, معنای واژه کربلا "حرم خدایان" میباشد.
[7] مدرس بستان آبادی, محمد باقر, شهر حسین علیهالسّلام , ص10.
وی در ادامه میافزاید: (اگر به تاریخ این شهر در روزگار بابلیها باز گردیم از آن نام نشانی خواهیم یافت, زیرا طبق گفته ماسینیون, -مستشرق فرانسوی- کربلا در گذشتههای دور معبد کلدانیهای ساکن شهر نینوا و کوشک بابل بود و این دو شهر در نزدیکی ناحیه کربلا واقع شده بودند.)[8] مدرس بستان آبادی, محمد باقر, شهر حسین علیهالسّلام , ص10.
از این روی بعید به نظر نمیرسد که کربلا نیز مانند بسیاری از شهرهای عراق؛ مانند بغداد, صرورا, جوخا, بابل, کوش و بعقوبا که از واژهای غیر عربی اتخاذ شدهاند, کلمهای سامی, آرامی و یا بابلی باشد, به ویژه آنکه کربلا در ناحیه نینوای جنوبی قرار دارد و نینوا از اسامی آشوری است.
اسامی کربلا
در طول تاریخ بر این سرزمین نامهایی اطلاق گردیده است. برخی از این اسامی نام روستاهای مجاور کربلاست که بر این سرزمین نیز اطلاق شده است و برخی دیگر بر اثر گذشت زمان بر کربلا اطلاق شده است که "عمورا " از جمله آنان است.
نینوی, (در منطقه کوفه, ناحیهای است که به آن نینوا گفته میشود؛ کربلا نیز, جزئی از این ناحیه است.)
[9] الدینوری, ابوحنیفه احمد بن داوود, الاخبار الطوال, ص251.
[10] الطبری, محمد بن جریر, تاریخ الامم و الملوک, ج4, ص308.
غاضریه, ماریه, عمورا , نواویس, (نواویس جمع کلمه ناووس است. ناووس به گورستان مسیحیان گفته میشده است. پیش از فتوحات اسلامی, در زمینهای حدود حرم امام حسین علیهالسّلام , نزدیک نینوا, گورستانی ویژه مسیحیان به همین نام وجود داشته است.) ارض بابل, مشهد الحسین علیهالسّلام و کربلا از جمله نامهایی بوده که به این سرزمین اطلاق شده است. اما اسم "کربلا " به تدریج و به مرور زمان از لحاظ شیوع و انتشار میان مردم و در تاریخ بر سایر اسامی غلبه یافته و امروزه تنها وارث و باقیمانده نامهای دیگر این سرزمین محسوب میشود به قسمی که فعلا این ناحیه, فقط به اسم کربلا شناخته میشود.نام کربلا در فقه
کربلا در بسیاری از منابع اسلامی بخصوص کتب فقهی, بیشتر با نام حائر شناخته میشود و فقها مسائل خاصی را که در خصوص حائر و احکام و حدود آن میباشد, در ذیل همین عنوان بحث و بررسی میکنند. "حایر" از "حار یحیر حیرا" از "تحیر الما " وقتی که آب در محلی جمع شود و دور بزند
[11] الحموی, یاقوت, معجم البلدان, ج2, ص208.
[12] ابن منظور, لسان العرب, ج4, ص222-223.
[13] الزبیدی, تاج العروس, ج11, ص116.
[14] الزبیدی, تاج العروس, ج11, ص116.
و یا از "تحیرات الارض بالما , " هنگامی که زمینی از آب پر شده باشد, گرفته شده[15] ابن منظور, لسان العرب, ج4, ص223.
[16] الزبیدی, تاج العروس, ج11, ص116.
و جمع آن "حوران"[17] الحموی, یاقوت, معجم البلدان, ج2, ص208.
[18] ابن منظور, لسان العرب, ج4, ص223.
و بنابر مشهور "حیران" است.[19] الحموی, یاقوت, معجم البلدان, ج2, ص208.
[20] ابن منظور, لسان العرب, ج4, ص2